مسیربندگی

  • خانه

هوای نفس

12 تیر 1396 توسط زهرا پندار

​بهترین راه برخورد با رنج‌ها، انکار و غفلت نیست؛ بلکه علاقه پیدا کردن به زجر کشیدن در راه خداست/مرحله اول و دوم خداشناسی و ارتباط با خدا چیست؟

راه صحیح متقاعد شدن به دینداری، شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان است

گاهی از اوقات ما نباید به متقاعد بودن خودمان برای دینداری نگاه کنیم، بلکه باید همه چیز را از نو بسازیم. شاید اشکالی در مراتب متقاعد شدن ما وجود داشته باشد. اگر مراتب متقاعد شدن ما برای دینداری درست انجام نشده باشد، مشکلاتی پیش می‌آید که چنین علائمی دارد: کاهل نمازی، کندی در سیر و سلوک الی‌الله و اطاعت از خدا. یعنی ایمان هست، اما عمیقاً متقاعد نشده‌ایم.

بسیاری از کسانی که دینداری برایشان سخت است، به دینداری عمیقاً متقاعد نشده‌اند. این افراد منکر خدا، پیغمبر(ص) و بهشت و جهنم نمی‌شوند ولی هنوز چنین سؤال‌هایی هم در ته دلشان هست که «چرا این دستور و آن دستور به ما داده شده است؟». عدم متقاعد شدن در مورد این سوالها باعث می‌شود به حرف دین درست گوش نکنند.

در اینجا ما بحث را از ایمان به خدا و غیب، بایدها و نبایدها و دستورات دینی و به طور کلی از بخش «ایمان به غیب» دین شروع نکرده‌ایم، بلکه از درست دیدن واقعیت شروع کرده‌ایم. توجه به واقعیت‌ها، دارای استناد قرآنی و روایی نیز هست. بعد از توجه و درک درست واقعیات حیات، به ایمان هم می‌رسیم. راه متقاعد شدن این است که حرکت خود را از نقطه درستی آغاز کرده باشیم. نقطه آغاز هم شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان در دنیا است.

چرا باید ابتدا از شناخت واقعیت دنیا و حیات انسان باید شروع ‌کنیم؟/ قبل از شنیدن دستورات خدا، تشنۀ دستورات خدا شویم

ما می‌خواهیم قبل از اینکه به «ایمان به خدا» برسیم، تشنه «ایمان به خدا» بشویم. قبل از اینکه دستورات خدا را بشنویم، خودمان را محتاج دستورات خدا ببینیم. قبل از اینکه پیامبران خدا با ما حرف بزنند، درد و نیازمندی خودمان به طبیب را درک کرده باشیم. اگر طبیب بیاید و احوال ما را بپرسد، در حالیکه ما هنوز هیچ دردی در خود احساس نمی‌کنیم، ممکن است به طبیب بخندیم و کار او را جدی تلقی نکنیم. اما اگر به تشنگی رسیده باشی، قدر زلال زمزم دین را درک می‌کنی و لذت می‌بری و از آن نوش جان می‌کنی.

اگر به کسی که ضرورت و نیاز خودش به دین را نفهمیده، دین را عرضه کنی، می‌گوید من برای چی باید دینداری کنم؟! آنوقت چون سؤال این فرد، معترضانه است؛ اگر جواب صحیح هم بشنود، غالباً دوست ندارد متقاعد شود. اگر به کسی که هنوز با درک رنج‌های دنیا تشنه دین نشده است، بگویی نماز بخوان! می‌گوید: برای چی نماز بخوانم، اصلاً خدا چه نیازی به نماز من دارد؟ انسان باید ابتدا یک دردی پیدا کند و بعد به او بگویند مرهم درد تو، نماز است. او با اشتیاق می‌پرسد: چگونه، چطوری؟ و راحت با جان و دل می‌پذیرد.

شیطان دنیا را شیرین جلوه می‌دهد/اگر انسان دنیا را شیرین ببیند، دین را تلخ می‌بیند

این روش می‌گوید ابتدا انسان‌ها را با واقعیت خودشان و واقعیت حیاتشان و با تلخی‌های این واقعیت آشنا کن. اگر کسی این تلخی‌ها را دید، دنبال شیرینی می‌گردد. دین است که این حیات را شیرین می‌کند. روش صحیح و طبیعی آشنایی با دین همین است.

نقطه مقابل این روش این است که شیطان اول دنیا را برای شما شیرین جلوه می‌دهد. وقتی تلقی یک انسان از دنیا این شده باشد که انسان در این دنیا می‌توان هرقدر که دلش خواست از دنیا لذت ببرد، دیگر دیندار نخواهد شد. اگر به او بگویی فقط یک قسمت‌هایی از این لذت را دین منع کرده است، به هیچ‌وجه قبول نخواهد کرد. روش شیطان نیز همین است که دنیا را زینت می‌دهد؛ «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین»(حجر/39) ولی امیرالمؤمنین(ع) -بر اساس فرازهای اول نامه31 نهج‌البلاغه - دنیا را پیش چشمت خراب می‌کند.

اگر از ابتدا تلقی شما این باشد که دنیا تلخ است، دنبال شیرینی می‌گردی ولی اگر تلقی شما از دنیا این باشد که دنیا شیرین است، آنوقت دین را تلخ می‌بینی. لذا ما بحثمان را با شناخت واقعیت‌ها و تلخی‌های دنیا شروع کردیم. اگر کسی نابینا نباشد، تلخی‌‌‌های دنیا را می‌بیند. مثلاً آیه شریفه می‌فرماید: ما به هر کس عمر بدهیم، جسم او را می‌پوسانیم(وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِى الْخَلْقِ اَفَلا یَعْقِلُونَ؛ سوره یس/68) و خدا می‌فرماید من این کار را کرده‌ام.

انتخاب بین علاقه‌‌ها، یعنی کنار گذاشتن یک علاقه به نفع علاقۀ دیگر؛ و این یعنی مبارزه با نفس/ «مبارزه با نفس» جزء لاینفک حیات انسان است و الّا یا حیوان بود یا فرشته

خدا دوست دارد تو محکم و سخت تربیت بشوی. بزرگ شدن و آدم شدن انسان که ذیل معرفت‌شناسی انسان است، قبل از آغاز بحث از خدا مطرح است؛ همانطور که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.»(مصباح الشریعه/13 وغررالحکم/4637).

نگاه «معرفت نفس»ی و انسان‌شناسانه به این بحث این‌گونه است که: «انسان علاقه‌های مختلفی دارد. وقتی می‌خواهد بین علاقه‌هایش انتخاب کند، باید یک علاقه را به نفع علاقه‌ای دیگر کنار بگذارد و مبارزه با نفس از اینجا شروع می‌شود.»

علاقه‌های کمتر و بی‌ارزش‌تر، رو هستند و علاقه‌های با ارزش‌‌تر، پنهان هستند. انسان باید از یکسری از علاقه‌ها بگذرد تا بتواند به علاقه‌های عمیق‌تر برسد. (تا اینجا بحث معرفت نفس است و هنوز صحبتی از خدا به میان نیامده.) مبارزه با نفس جزء لاینفک حیات آدمی است و برای همین آفریده شده است و الّا یا حیوان بود یا فرشته. انسان وقتی می‌خواهد خوب بشود، باید بر سر راه خوب شدنش مانع باشد و مانع یعنی اینکه برخی از خوبی‌ها را دوست نداشته باشی و بعضی از بدی‌ها را دوست داشته باشی ولی از آن‌ها عبور کنی.

اگر کسی «به جا» مبارزه با هوای نفس نکند، «بی جا» مبارزه با هوای نفس خواهد کرد

 نظر دهید »

انواع گوشت

12 تیر 1396 توسط زهرا پندار

​انواع گوشت🏵
💎 بنا به فرموده پیامبر اکرم (ص) گاو گوشتش مرض و شیرش دوا و چربی اش شفاست.
💎 پیامبر اکرم (ص) درباره گوشت شتر می فرمایند:
1- از کمال مومن دوست داشتن گوشت شتر است.
2- گوشت شتر غذای دنیا و آخرت است و اگر از خداوند بخواهم که هر روز برای من مقدر کند می پذیرد.
3- گوشت شتر را نخورد مگر مومنی که دشمن یهودی است.
💎 خواص گوشت شتر 🐫🐪🐫🐪
1- تقویت اعصاب 🌷
2- دفع سردی بدن 🌷
3- رفع دردهای رماتیسمی 🌷
4- افزایش طبع صبوری 🌷
5- زیادی هوش و زکاوت 🌷
6- تقویت قوای جنسی 🌷
7- افزایش استواری و استقامت 🌷
💎 براساس روایت امام صادق (ع) جگر شتر برای بیماری کم خونی بسیار مفید است.
💎 مصرف گوشت گوسفند مفید و خورشتی که با گوشت گوسفند درست شده باشد باعث شفافیت پوست می شود.
💎 مصرف گوشت گاو و گوشت مرغ خوب نیست. خصلت مرغ بر روی انسان تاثیر می گذارد.
💎 مصرف گوشت خروس خوب است.
💎 مصرف گوشت گنجشک در درمان فشار خون بالا و گوشت کبوتر در درمان فشار خون پایین مفید است.
💎 خوردن ماهی که تخم دارد خوب نیست (خوردن گوشت حیوان حامله کراهت دارد.) بعلت ایجاد تغییرات هورمونی که در بدن آن حیوان اتفاق می افتد.
💎 بعداز مصرف گوشت ماهی حتماً باید بعد از آن هفت عدد خرما مصرف کرد تا سردی آن را از بین ببرد.
💎 گوشت نباید با ماست مصرف شود. شدیداً ممنوع. ولی دوغ را می توان با گوشت خورد، چون طبیعت آن عوض می شود.
💎 استفاده از کره هایی که با شیر گاو تهیه می شوند باعث پایین آمدن چربی می شوند.
💎 شیر گاوی که پوستش زرد است بهاری است. و مصرف شیر گاوهای سیاه و سفید زیاد خوب نیست.
💎 مصرف کله پاچه بسیار مفید و عالی است، برخلاف تصور چربی خون را افزایش نمی دهد.
💎 کبابی که روی گاز درست شود مرگبار است و سمی و کبابی که بر روی ذغال درست شود مفید است و شفابخش.
💎 گوشت را می توان با شیر خورد و یا حتی می توان آن را با شیر پخت.
💎 میوه شیر را فاسد می کند و معده را هلاک، نباید با شیر خورده شودمانند شیرکاکائو، شیرموز، شیرخرما
💎 بهترین چیزی که می توان آن را با شیر مصرف کرد عسل است
جهت آگاهی دوستان نشر دهید 💐

 نظر دهید »

یک حکایت

12 تیر 1396 توسط زهرا پندار

​حکایتی واقعی درشهر قم
راننده تاکسی خاطره ای تعریف میکرد که روزی در پایان کار مسافرکشی ام به سمت خانه ام میرفتم ، که در مسیر با شخصی که کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود مواجه شدم ،قصد سوار کردنش را نداشتم اما وقتی از کنارش رد شدم وبا صدای بلند گفت مسجد جمکران ،ومن که تقریبا خانه ام درهمان مسیر بود ایستادم ازقضا ایشأن روحانی وسید هم بودند وبه همین دلیل خواستم لطفی هم کرده باشم.

خلاصه پس ازتوافق برسرکرایه  که کرایه کمی هم بود اما به دلیلی که عرض کردم ایشان را سوار کردم، دربین راه چند بار به طورگذرا چهره ایشان را از آینه مقابلم چک کردم ،و واقعا چهره ای بسیار زیبا ونورانی هم داشت،ودر دل خودم گفتم نکنه ایشان امام زمان باشند، در همین گیر ودار بودم که روحانی گفت وارد یک مسیر فرعی شوم که نسبتا  به دلیل عدم نصب چراغ برق تاریک هم بود ،بعد از طی مسیری گفتند که بایستید ومن هم ایستادم ،ایشان مبلغ۲۰۰۰تومان به من دادند واز تاکسی پایین آمدند ،قراربود که کرایه ۵۰۰تومان باشد ،من هم ۱۵۰۰تومان برداشتم که بدهم که هرچی منتظر شدم روحانی نیامد،ازماشین پیاده شدم واطراف تاکسی را نگاه کردم خبری نبود از ایشان، دیگه یقین حاصل کردم که ایشان خود شخص امام زمان بودند که من دیدارشان کردم .
از طرفی خیلی خوشحال بودم که اینکه چنین سعادت نصیبم شده واز طرفی هم خیلی ناراحت از اینکه فرصت نشد بیشتر از این ازحضور ایشان استفاده کنم ،اما با خودم گفتم اون ۲۰۰۰تومانی را که ازش گرفتم را به عنوان تبرک نگه میدارم تا برکت زندگی ام شود .

رفتم خانه وجریان را برای خانواده ام تعریف کردم وآنها هم کلی منو سرزنش کردند که چه فرصتی را از دست دادم، این قضیه گذشت تا اینکه بعداز چند روز اتفاق جالبی افتاد …
ازقضا چند روز بعد ،در یک مسیری میرفتم که همان روحانی را دیدم که یک دستش باند پیچی شده آویزان به گردنش کنار خیابان ایستاده بود،من که سراز پا نمیشناختم ،تاکسی را با عجله نگه داشتم وپیاده شدم وبه سمت ایشان دویدم وایشان را در آغوش گرفتم وگفتم یا  یابن الحسن شما کجا اینجا کجا آقا .

روحانی که تازه منو شناخته بود، بمن گفت یابن الحسنو کوفت،یابن الحسنو زهرمار ،مرتیکه کنار کانال لوله گاز منو پیاده کردی ،من به محض پیاده شدن افتادم توکانال وبیهوش شدم وبعدشم گذاشتی رفتی .

من که تازه فهمیده بودم که جریان از چه قراره بدو بدو می رفتم سمت تاکسی که در برم، که شیخ  فریاد میکشید باقی کرایمو بده ومن بی توجه به فریاد های حاجی  درفتم

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مسیربندگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس